تحریمها علیه ایران به بهانهی فعالیت هستهای و تشدید این اقدام و ممانعت از ورود دارو به این کشور خلاف قوانین آمرهی بینالمللی است. در واقع این عمل در تعارض با حقوق بشر است و کشورهای غربی که مدعی اقدامات بشر دوستانه هستند دست به چنین جنایت بیرحمانهای زدند و در برابر دهها هزار بیماری که نیاز مبرم به استفادهی از این داروها دارند باید پاسخگو باشند. گرچه خواستهی پاسخگویی به دور از انتظار است و عملی نمیشود اما ماهیت سیاسی شورای امنیت سازمان ملل را بیش از پیش هویدا میسازد و اینکه این رکن از سازمان ملل تبدیل به ابزاری شده تا اعضا دائمی آن، کشورهای مستقل و مقتدر را در معرض فشار قرار بدهند که در برابر خواستههای قلدرانهی این اعضا سر تعظیم فرود آورند. باید اذعان داشت که این قبیل تصمیمات این شورا و سکوت در برابر جنایات علیه بشری در میانمار و غزه و مردم چچن و کشورگشاییهای آمریکا به بهانههای واهی و دهها مورد دیگر در عرصهی جهانی دیدگاهها را نسبت به این شورای نه حقوقی بلکه سیاسی تغییر خواهد داد و در آیندهای نه چندان دور سایر کشورها نیز از ایران الگوگیری میکنند و خواستار اصلاحات در حوزهی شورای امنیت خواهند شد که این همان چیزی است که غرب از آن واهمه دارد و به دنبال این است که افکار عمومی جهان را علیه ایران بشوراند و سالانه میلیاردها دلار را صرف تبلیغات ضد ایرانی و جنگ روانی علیه مردمان آزادهای میکند که تابع حق و عدالت و گفتمان ضد استبدادی هستند تا تابعیت بی چون چرا از اربابان غربی. امروز شورای امنیت به جای انجام وظایف ذاتی خود به یک نظام سلطه تبدیل شده و اعضای این شورا در صدد گسترش سلطه طلبی خود هستند. این کشورها به دنبال همراه کردن جامعة جهانی با خود هستند و در صورت عدم همراهی کشوری با آنها به تبلیغات سوء علیه آن کشور میپردازند. آزادی بیان برای این اعضا جایگاهی ندارد و با امتیازی به نام حق وتو که به هیچ وجه وجاهت قانونی ندارد تصمیمات منتقدین خود را بیاثر کرده و یا با دروغ و افترا سعی در منزوی کردن این کشور میکنند.
با بررسی معیارهای جهانی حقوقبشر مندرج در منشور سازمان ملل متحد(1945)، اعلامیهی جهانی حقوق بشر(1948)، كنوانسیون حقوق كودك(1989) و سایر اسناد مربوطه كه اصول پذیرفته شدهی بینالمللی میباشند، میتوان ادعا كرد كه چنانچه تحریمهای اقتصادی منجر به رنج و مشقت انسانها گردند این تحریمها توجیهی از منظر حقوق بینالملل ندارند. ظهور اندیشههای بشردوستانه و توجه به حقوق اساسی بشر مبتنی بر كرامت، شخصیت و ارزشهای عالی انسانی باید زمینهای برای جلوگیری از ورود صدمه عمومی به مردم بیگناه و قربانی كردن آنها به منظور اهداف و اغراض سیاسی از طرف دولتها باشد. در مورد مشروعیت تحریمها یک نکته حائز اهمیت است که این اقدامات باید براساس معیارهای اخلاقی، مشروع و معتبر مبتنی باشند و خود منجر به نقض حقوق ارزشمند بشر نگردند و کشورها به دلیل سوءاستفاده از قدرت یا خصومت با یکدیگر دست به چنین تصمیماتی نزنند. متأسفانه در عرصة تحریمها آمریکا سیاستهای خود را دخیل نموده و از آن بعنوان اهرم فشار در قبال دولتها استفاده میکند. بعنوان مثال کشوری چون ایران را در نظر میگیریم که بنابر اغراض سیاسی دول غربی و آمریکا تحریم گردیده است؛ سوال اینجاست که آیا در مواردی که دادگاههای داخلی آمریکا بطور یکجانبه ایران را تحریم کردهاند این تحریمها باید به گونهای باشد که سایر کشورها را ملزم به تبعیت از ایالات متحده کند؟ آیا این اقدام مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر که آمریکا برای آنها تصمیمگیری کرده و خواهان دنباله روی از واشنگتن است نمیشود؟ به راستی کشورها قدرت استقلال ندارند که هر آنچه واشنگتن دیکته کند را اعمال میکنند. این مورد مجزای از تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل است پس چرا اطاعت محض و بی چون و چرا را در دستور کار قرار میدهند. به دولت مردان این سرزمینها عرض میکنم آیا این ذلت نیست؟ آیا این وابستگی نیست؟ یعنی اگر آمریکا حمایت خود را از این کشورها سلب کند توان ادارة کشور خود را ندارند که این گونه کورکورانه دنباله رو مقاصد استکباری ایالات متحده هستند. رهبر ایران به کرّات وابستگی اتحادیة اروپا به آمریکا را گوشزد نمودهاند و از آن بعنوان ضعف سیاستمداران این قاره تعبیر کردهاند اما گویی روح آنها تسخیر شدة آمریکاست. این وابستگی آنقدر عمیق گردیده که آمریکا حتی در تصمیمات داخلی این شورا دخالت میکند و آنها چارهای جز اجرای آن ندارند؛ آیا اقتدار آنها خدشهدار نشدهاست؟
نکتهی دیگر که غرب و آمریکا از ایران میخواهند انجام دهد و از منظر حقوق بینالملل فاقد مشروعیت است پیوستن ایران به پروتکل الحاقی منع گسترش سلاحهای هستهایست اما این خواست آنها در تعارض با کنوانسیون حقوق معاهدات وین (1969) است زیرا در این کنوانسیون قید گردیده که هیچ کشوری را نمیتوان مجبور یا تحت فشار قرار داد (تحریمها علیه برنامة هستهای ایران) تا به عضویت یک معاهدة بینالمللی درآید. در واقع میبایست چنین نتیجهگیری کرد که غرب ناقض حقوق بین الملل است نه جمهوری اسلامی ایران که در صدد احیای حق قانونی و مشروع خویش است.
تیشه به ریشه
غروب عاشورا دلگیر است. اما عاشورایی را دیدیم که دلگیرتر از همیشه بود. احساس غربتی داشتیم از جنس شرمندگی به امام غریبمان حسین (ع). حرمتش را شکسته بودند. انتظار دست علمگیر سقای کربلا را داشتیم تا به دمی انتقام گیرد از نامردمان زمانه. انتظار داشتیم تا زمین ببلعد آن جماعت را و سوت و کف کشان را. نامردمانی که در تاریخ مشابهشان را زیاد دیده بودیم و باز هم خواهیم دید...
نامردمان نمیدانستند که تیشه به ریشة خود میزنند. نمیدانستند در چنگال «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» اسیر خواهند شد. بله... نامردمان که میخواستند نور خدا را خاموش کنند، فهمیدند که خدا کامل کنندة نور خویش است و چه کسی بهتر از حسین (ع) نور خدا را کامل میکند؟ باز هم حسین (ع) به فریادمان رسید. وسیلهای شدند برای امتحان الهی؛ امتحانی که شاید اتمام حجت خدا بود. اتمامی حجتی برای ولیّ داشتن....
«خدايا! مرا بگير و بدتر از من به اينها بده!». این جمله وصف حال علی (ع) بود از جفای کوفیان و چقدر نزدیک بود ما اهل کوفه شویم... اما نشدیم. مردم از اهانت به پسر پیامبر آتش گرفته بودند و آتششان دامن فتنه را گرفت. نامردمان بدانند که اگر برای رفتن به دوزخ شتاب دارند، بار دیگر با مقدساتمان بازی کنند؛ سالروز حماسة 9 دی بر یزیدیان زمان تسلیت...