عدم وجاهت قانونی اعمال تحریمهای شورای امنیت بر جوامع انسانی
با توجه به مقررات بینالمللی، شورای امنیت در اعمال تحریمهای اقتصادی دارای محدودیتهای حقوقی شامل حقوق بینالملل عام، قواعد آمره، مقررات خاص منشور و قواعد حقوق بشر دوستانه است. پایبندی شورای امنیت به اصول حقوق بینالملل عام در اعمال تحریمهای اقتصادی مستلزم رعایت اصل انسانیت (رعایت موازین انسانی)، ضرورت و تناسب میان تحریم و عمل انجام شده است. همچنین شورای امنیت ملزم به رعایت قواعد آمره در زمینة اعمال تحریمهای اقتصادی است که این دسته قواعد در جایگاهی برتر نسبت به مقررات منشور قرار دارند و حتی مادة 103 منشور نیز نمیتواند برتری آنها را خدشهدار نماید. یکی از مهمترین قواعد آمرهای که شورای امنیت میبایست در اعمال تحریمهای اقتصادی آنها را مدنظر قرار دهد، «حق حیات» است که بر اساس تفسیر کمیتة حقوق بشر دارای مفهوم وسیعی است و شامل تأمین حداقل کالاها و خدمات ضروری و امکانات اولیة بهداشتی و مراقبتهای پزشکی نیز میشود؛ بنابراین تحریمهای اقتصادی جامع و گسترده که مردم را از دستیابی به این امکانات محروم میسازد مغایر با قاعدة آمرة «حق حیات» است. در رابطه با رعایت موازین حقوق بشر شورای امنیت اولاً باید همواره حقوق اساسی بشر را در اعمال تحریمهای اقتصادی رعایت نماید و ثانیاً تحریمهایی را که موجب به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی میگردد را وضع ننماید و در صورتی که اقدام به وضع این گونه تحریمها کرده، آنها را متوقف سازد؛ زیرا اعمال این گونه تحریمها از سوی این رکن سازمان ملل مغایر با مسئولیت اصلی شورای امنیت در جهت حفظ صلح و امنیت بینالمللی میباشد.
از سوی دیگر اصل تفکیک میان افراد مسئول و افراد غیر مسئول نیز ایجاب میکند که تنها کسانی در معرض اثرات تحریمها قرار گیرند که در زمرة افراد مسئول و تصمیمگیر به شمار میآیند. از این رو افراد عادی و غیر مسئول نباید از تحریمها زیان ببینند. با وجود نظریات و تفاسیر متنوع علمای حقوق، متأسفانه یکی از ارکان اجرایی و اصلی سازمان ملل بدون در نظر گرفتن مقررات بینالمللی تحریمهایی را علیه بشریت اعمال میکند که فاقد مشروعیت از منظر حقوق بینالملل و اقدامات بشر دوستانه است که عدم وجود نهادی به منظور مهار زیادهخواهیهای این رکن غیر حقوقی و سیاسی را بیش از پیش نمایان میسازد ولی گویی وجدانهای حکومتی در سرتاسر گیتی خفتهاند و در خواب ابدی به سر میبرند تا اقدامی عملی یا اعتراضی جدی، علیه این نوع از مدیریت جهانی که به مثابة دوران قلدرمآبانة امپراطوری باستان است، داشته باشند.
چگونه میتوان حقوق آحاد یک ملت را نقض کرد و درعین حال از حقوق بشر دم زد؟
يكي از اهداف بنيادين تشكيل سازمان ملل، تحقق حقوق بشر در تمام ابعاد و زمينهها است؛ حال آن كه با اعمال برخی تحريمها، اين پاية اساسي و بنيادين حقوق انساني، بهطور آشكار توسط عمدهترین سازمان جامعة جهاني نقض میشود. بحث تحریمها علیه شهروندان ایرانی، نمونهای آشکار از نقض حقوق بشر است و اعلامیه جهانی حقوق بشر، بند دوم مادة اول منشور ملل متحد و مقررات سازمان بهداشت جهانی نیز اصل تحریمها را به این صورت در تضاد با اصل انصاف و مقررات حقوق بشر قلمداد میکنند. از سوی دیگر، فشار تحریمها بر جامعه، اقتصاد و مردم ایران که حتی رسانههای خارجی بر صحت آن و آسیب مستقیم مردم کشورمان از این روند اشاره دارند و این که هزاران بیمار سرطانی، کودک و زن، قربانی تحریمها علیه ایران میشوند و حتی داروهای مایحتاج این افراد و وزارت بهداشت را نیز در زمرة نام و لیست کالاهای تحریمی برشمردهاند و کشورهای غربی به همراهی آمریکا و با سوءاستفاده و پشتیبانی و تفسیر از قطعنامههای شورای امنیت دست به چنین اقدامی زدهاند، جملگی ناقض قواعد آمره و تعهدات عامالشمول بینالمللی هستند.
بر اساس مقررات سازمان بهداشت جهانی و قوانین بینالمللی، اقلام دارویی را نمیتوان مورد تحریم قرار داد و تأمین آن جزء موازین حقوق بشر است اما در این باره کشورهای غربی با رفتاری غیر منصفانه، این عرصه را بر مردم تنگ کردند و حتی داروهای مورد نیاز بیماران ایرانی را تحریم و از ارسال آنها به کشورمان خودداری میکنند یا با اعمالی غیر انسانی از تحریمها برای سودهی بیشتر استفاده کرده و قیمت دارو را تا چند برابر افزایش میدهند. سؤال جدی فعالان بخش خصوصی در این حوزه نیز به همین موضوع باز میگردد که چگونه میتوان حقوق یک ملت را نقض کرد و درعین حال از حقوق بشر دم زد؟
چندی پیش دبیرکل سازمان ملل، بانکیمون، با انتشار بیانیهای از تأثیر منفی تحریمها علیه شهروندان ایرانی انتقاد کرده و آن را نمونهای از نقض حقوق بشر دانست. نستور اوسوریو، رئیس کمیته تحریمهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل نیز نسبت به تحریم ایران بیان کرد: «در واقع تحریمهای یک جانبة برخی کشورها و نه تحریمهای ما در شورای امنیت است که به شهروندان عادی ایران صدمه میزند.» در پاسخ به آقای اوسوریو باید اذعان داشت که همین تحریمهای شورای امنیت به اقدامات یکجانبة دیگر کشورها مشروعیت و جسارت داده است تا به اقداماتی غیر انسانی علیه جامعة ایران روی آورند. در پایان متذکر میشویم، به منظور آن که تحریمها مؤثر واقع شوند باید بر اساس معیارهای اخلاقی، مشروع و معتبر مبتنی باشند و خود منجر به نقض حقوق ارزشمند بشر نشوند.
افزایش ظرفیت
" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم."
فقر مرا پروراند
" فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتالها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم. "
گذشت
" من اینقدر احساس بی نیازی می کنم که در زیر شدیدترین حملات هم از کسی تقاضای کمک نمی کنم ، حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی کشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم که به غنای مطلق برسم و اکنون اگر این کلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آنست که دوران خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و کمر فقر شکسته و همت و اراده پیروز شده است."
بی نیاز
" خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.
خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
مذاکره با امریکا، صلح امام حسن(ع) و بی بصیرتی اطرافیان امام
جریان صلح امام حسن(ع) از جایی آغاز شد که جریانی تشنة قدرت، درون حاکمیت اسلامی رخنه کرد و بعدها با کمک برخی جناحها با پوشش اسلامی وارد عمل شد که در صدد براندازی نظام اسلامی و احیای امپراطوری بود. این امام مجتبی(ع) بود که پرچمدار اسلام و حکومت در آن برهه از زمان بود و با تمام توان علیه استبداد شام به مقابله برخاست؛ اما جبهة اموی که در رأسشان معاویه ابن ابوسفیان بود، از هیچ گونه فتنهگری، بدعتگذاری، تشویش، تبلیغات منفی و شایعهپراکنی علیه امام مضایقه نمیکرد. دشمن چنان برنامهریزی تبهکارانهای را از پیش تدارک دیده بود که بتواند اطرافیان امام را دچار تشویش و تردید کند و چه بلا و فلاکتی بالاتر از تردید به ولی زمان؟
دشمن فتنهانگیزی کرد و عدهای هم به سبب سادهلوحی، تردید، بیبصیرتی و عدهای هم با غرض مفتون شدند. این فتنهزدگیها فقط اطرافیان امام را در بر نگرفت بلکه شامل خواصی که شاخصترین آنها ابن عباس بود نیز شد. بیبصیرتی عوام و فتنهزدگی خواص نهتنها منجر به صلح امام شد، بلکه مسیر اسلام را از راه صحیح و سعادت منحرف نمود.
در عصر امام مجتبی(ع) حاکم غاصب معاویه و حکومت استبدادی حکومت شام است که به ظاهر آراسته و پیرو دیانت است و از آن سو نیز عدهای فریب ظاهر را خوردهاند و عدهای نیز با علم بر باطل بودن معاویه دنیای خود را قربانی آخرت نمودند. اگر هر یک از ائمه در شرایط امام حسن(ع) قرار میگرفت، آن چه را که امام مجتبی(ع) انجام داد، برمیگزید.
حال پس از 1400 سال شرایط به گونهای رقم خورده که حکومتی استبدادی با نام آمریکا که تقریباً در تمامی کشورهای اسلامی نفوذ کرده و درصدد است اسلام خود را که بنا بر فرمودة امام راحل، اسلام آمریکایی است، در ممالک مسلمان پیاده کند. همان گونه که معاویه کوفه را در زمان امام حسن به مذاکره و صلح دعوت کرد؛ همان گونه که مردم وقت را از سپاهش میترساند و مدعی بود که به دنبال جنگ و خونریزی نیست؛ همان گونه که به تبلیغات سوء و شایعهپراکنی علیه امام مجتبی میپرداخت؛ دقیقاً آمریکای امروز نیز دست به چنین اقداماتی علیه ایران در مجامع بینالمللی میزند و پروژة ایرانهراسی را در دستور کار قرار میدهد تا روحیة آهنین مردم ایران را تضعیف نماید.
رهبر بصیر و هوشیار ایران با تمام توان نقشههای دشمنِ دوستنمای اسلام و ایران را بر آب میکند. متأسفانه در این مسیر هستند عدهای از عوام سادهلوح یا خواصی که دانسته یا نادانسته آمریکا را دوست میپندارند و مذاکره را عامل پیشرفت بیان میکنند و غافل از آنند که آمریکا همان معاویة زمان امروز ماست و دوستی با دشمن دین و خدا و عدم اطاعت از ولی زمان جز شقاوت و بدبختی هیچچیز دیگری برای آنها در دنیا و آخرت به ارمغان نخواهد آورد.
رهبر انقلاب به کرات فرمودهاند: «عدهای در داخل کشور جملات آمریکا را تکرار میکنند و میگویند مگر مقابلة با آمریکا شوخی است، آن از جنگ نظامیشان، این از تحریمهایشان و فعالیتهای تبلیغی و سیاسیشان؛ در چنین شرایطی شرح حال مؤمن بدین سان است که میگوید ما تعجب نمیکنیم، زیرا خدا و رسولش به ما وعده داده بودند که اگر به توحید پایبند باشید، به خدا و رسولش پایبند باشید، دشمن خواهید داشت و به سراغ شما خواهند آمد». گفته بودند و حال آمدهاند. با این همه مصداق عینی و نقلی تصمیم با خود ماست که چگونه عمل کنیم.
به رسمیت شناختن مخالفین سوری از سوی کشورها بیانگر همراهی این دولتها در جنایات تروریستی علیه مردم سوریه است. این کشورها شریک جرم اعمال خشونتبار تروریستها هستند. اقدامات این گروه تروریستی، کشتار مردم بیدفاع و استفاده از سلاحهای شیمیایی در برابر ارتش سوریه توسط این گروه، با پروتکلهای الحاقی عهدنامههای چهارگانه ژنو (1988 ـ 1984) در تعارض است. متأسفانه عدم وجود مرجعی بینالمللی بیطرف و مؤثر در جهان که دارای ضمانت اجرای قدرتمند باشد، منجر به رشد گروههای تروریستی میشود. کشورهای شمال نیز با در نظر گرفتن منافع اقتصادی ـ سیاسی خود گام برمیدارند ولو منجر به بیثباتی کشورهای دیگر و کشتار مردم سرزمین دیگری شود. در قضیة سوریه، اگر سازمان ملل آن مرجع مورد احترام است و کشورها باید در برابر خواست آن تسلیم شوند، به چه دلیل میانجیگریهای فرستادة ویژه این سازمان در امور سوریه نادیده گرفته میشود و از طرحهای وی حمایت نمیشود؟
در عهدنامة چهارگانة ژنو در مواد 52 تا 56 به ترتیب وضعیت غیرنظامیان را معین کرده: طرفین متخاصم نباید به جمعیت و اموال غیرنظامیان، اماکن واموال فرهنگی و زیست محیطی و تأسیسات و استحکامات شهری آسیب برسانند که مخالفین دولت اسد به هیچیک از این موارد پایبند نبودهاند. با تمام این اوصاف، غرب و آمریکا و کشورهای تابع آنها دست به حمایت از این گروه تروریستی میزنند و اعتنایی به مسائل حقوقی بینالمللی ندارند. شورای امنیت سازمان ملل نیز به جای سرکوب شورشیان سکوت اختیار کرده و سه عضو دائم و ده عضو غیر دائم این شورا نیز در تجهیز مخالفین نقش بسزایی دارند. از سوی دیگر استفاده از تسلیحات شیمیایی از سوی مخالفین، تخطی از قواعد آمرة بینالمللی است و تمامی کشورها در کنوانسیون منع تولید، انبار، خرید و فروش، گسترش و استفادة تسلیحات شیمیایی عضو هستند؛ باید اقدامات تروریستی در سوریه را محکوم و به مقابله با آن بپردازند اما با شناسایی [32] مخالفین، این کنوانسیون را نقض کرده و مرتکب جنایات علیه جامعة بشری میشوند. جرایمی که نسبت به اقلیتهای دینی و مذهبی اعم از شیعه، سنی و مسیحی در سوریه در حال رخ دادن است چه توجیهی دارد که غرب و نوکران حلقه به گوش آنها بدون ملاحظه از آن تبعیت میکنند؟ هزاران آوارة سوری که مورد تجاوز و تعرض القاعدهها و النصرهها قرار میگیرند را چه کسی باید پاسخگو باشد؟ طرح اصلاحات قانون اساسی که در سوریه برگزار شد و مردم این کشور به آن رأی موافق دادند دموکراسی بود یا طرح شناسایی ائتلاف مخالفین و تجهیز آنها؟ چرا آمریکا، فرانسه و انگلیس، توان خود را برای حمایت از طرح اخضر ابراهیمی به جای کمک به معارضین به کار نمیگیرند؟ چرا شورای امنیت سازمان ملل که کشور عراق را در قطعنامة 458 مجبور به عضویت در یک معاهده نمود، اینبار مخالفین را از عواقب به کارگیری تسلیحات فاجعه بار شیمیایی نمیهراساند؟ این مردم سوریه نیستند که خواهان تغییر ساختار حکومت کشور خویش هستند بلکه غرب خواهان سرنگونی محور مقاومت است و برای نیل به این هدف هیچ اهمیتی برای جان مردمان بیگناه و رعایت قوانین بینالمللی قائل نیست.
فرارو، همسو با مواضع رسانههای غربی دربارة بشار اسد
به نظر میرسد که مواضع تارنمای فرارو در مسائل مربوط به درگیریهای سوریه، همراستا با رسانههای خارجی ضد دولتی سوریه است. این تارنما در کنار ارایة اخبار در مورد سوریه، به بازنشر اخباری از سوی رسانههای بیگانه که جایگاه اسد را رو به افول بیان کردهاند و وی را مبتلا به روانپریشی توصیف کردهاند میپردازد. این تارنما طی مصاحبههایی با اشخاص مختلف مدعی شده مواضع ایران در قبال سوریه تغییر کرده است. همچنین پس از سخنرانی دیروز اسد، با هرمیداس باوند (تحلیلگر مسائل خاورمیانه) مصاحبهای داشته که اظهار میکند طرح اسد دردی را درمان نمیکند و دیر اعلام شده و شاید اگر 9 ما قبل عنوان میشد امیدی به عملی شدن آن بود و در ادامه میافزاید با ادامة کمکها به مخالفین دولت سوریه، اسد سرنگون خواهد شد. مجدداً فرارو، یک روز پس از حضور اسد در دانشگاه دمشق و ارایة طرح برونرفت از بحران توسط اسد که میتواند نقطة عطفی در سرآغاز تحولات در سوریه باشد، خبری را با عنوان واکنشهای تند غرب علیه سخنان اسد منتشر کرده که در آن مواضع سران غربی را نسبت به سخنان اسد بیان داشته که این سخنان را محکوم کردهاند و در کنار هجمة مخالفتهای غرب، حمایت ایران از طرح اسد را در این خبر آورده است.
شاید بیان حمایت ایران از دولت سوریه و از آن سو بیان مخالفتهای سران غرب و آمریکا، با قصد نشان دادن ایران به عنوان تنها حامی مقاومت و اسد مطرح شده باشد. نکتة حائز اهمیت این است که فرارو قبل از کنفرانس رئیسجمهور سوریه به تبعیت از رسانههای خارجی پیشبینی کرده بود کهراسد در این کنفرانس طرحی را مطرح خواهد کرد که جایگاه خود را در عرصة قدرت حفظ کند و در صورتی با راهحل موسوم به «ژنو 2» موافقت میکند که اعتراضی به نامزدی وی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 با سایر نامزدها وجود نداشته باشد؛ در واقع اسد را شیفتة قدرت معرفی کرده بود که در این راستا برای ماندن دست به هر اقدامی میزند. باید توجه داشت که چرا فرارو با چنین عناوینی در اخبار خود به مسائل سوریه مینگرد و با لحنی کنایهآمیز مینویسد بشار اسد پس از حدود هفت ماه در انظار ظاهر شد و به ارایة طرح خود برای حل بحران سوریه پرداخت. این تارنما نسبت به سوریه و درگیریها در این کشور مواضعی مشابه غرب را دارد و دنبال میکند.
تحریمها علیه ایران، به بهانة فعالیت هستهای، تشدید این اقدام و ممانعت از ورود دارو به این کشور، خلاف قوانین آمرة بین المللی است. در واقع این عمل در تعارض با حقوق بشر است و کشورهای غربی که مدعی اقدامات بشردوستانه هستند دست به چنین جنایت بیرحمانهای زدند. آنها باید در برابر دهها هزار بیماری که نیاز مبرم به استفادة از دارو دارند پاسخگو باشند. گرچه خواستة پاسخگویی به دور از انتظار است و عملی نمیشود، اما ماهیت سیاسی شورای امنیت سازمان ملل را بیش از پیش هویدا میسازد. این رکن از سازمان ملل تبدیل به ابزاری شده تا اعضای دایمی آن، کشورهای مستقل و مقتدر را در معرض فشار قرار بدهند که در برابر خواستههای قلدرانة این اعضا، سر تعظیم فرود آورند. این قبیل تصمیمات این شورا و سکوت در برابر جنایات میانمار، غزه و مردم چچن و کشورگشاییهای آمریکا به بهانههای واهی در عرصة جهانی دیدگاهها را نسبت به این شورای نه حقوقی، بلکه سیاسی، تغییر خواهد داد. در آیندهای نه چندان دور، سایر کشورها نیز از ایران الگوگیری میکنند و خواستار اصلاحات در حوزة شورای امنیت خواهند شد. این همان چیزی است که غرب از آن واهمه دارد و به دنبال این است که افکار عمومی جهان را علیه ایران بشوراند. سالانه میلیاردها دلار را صرف تبلیغات ضد ایرانی و جنگ روانی علیه مردمان آزادهای میکند که تابع حق و عدالت و گفتمان ضد استبدادی هستند تا تابعیت بیچون و چرا از اربابان غربی.
اشک تمساح!
کشتار مسلحانة دانشآموزان در ایالت کنتیکت آمریکا، یکی دیگر از جرایم هولناکی است که طی این سالها در کشوری رخ میدهد که خود را حامی صلح و ناجی جامعة جهانی معرفی میکند اما از اصلاح ساختاری درون خود عاجز است و باید هر روز منتظر قربانی شدن شهروندانی از آمریکا بود که چوب سیاستهای غلط و جاهطلبانة کشور خویش را میخورند (هر چند در سرتاسر عالم هستی سیاستهای تجاوزکارانه این کشور، مردمان بیگناه اقشار مختلف بشری را مورد تعرض قرار میدهند و بیرحمانهترین برخوردها را نسبت به آنها روا میدارد اما گویی جز ایران کسی معترض این اقدامات، به معنای حقیقی نیست). آمریکایی که قانون اساسی خود را جزء مدونترین و با ثباتترین قانونهای اساسی دنیا میداند و به آن افتخار میکند، باید در برابر این افتخارات چند صد قربانی دیگر دهد تا شاید مسئولین این کشور را وادار به اقدامی عملی در جهت اصلاح قانون فدرال این سرزمین سازد؟ اشک و احساس همدردی با خانوادههای داغدار چه دردی را دوا میکند در حالی که منشا جنایت را خود این همدردان ظاهری ایجاد کردهاند؟ به راستی حقوق بشر چیست؟ ابزاری که در مواقع خاص توجیهکنندة منافع سیاسی ابرقدرتها باشد؟ یا بهانهای برای کشورگشایی و مداخله در امر داخلی کشورها که خلاف دکترین خود مونرو است؟ اگر سطحی هم بنگریم و وجدان و فطرت پاک بشری را در نظر بگیریم، به این موضوع پی میبریم که آمریکا در قانون اساسی خود حقوق بشر مردم خویش را رعایت نمیکند. یعنی دستگاه قانونگذاری این کشور، خود اجازة چنین اقداماتی را به جنایتکاران داده است. رئیس جمهور این کشور نیز حمل و کاربرد سلاح گرم را میراث این کشور میداند. البته جای تعجب نیست وقتی کشوری در اقصی نقاط جهان کشتار و نسلکشی به راه میاندازد، کاربرد اسلحه را به جای معرفی تمدن گذشته و مشاهیر خویش، جزء میراث خود بیان کند. این کودکان معصوم چه گناهی داشتند که باید تاوان تصمیمات اشتباهات کنگرة این کشور را بدهند؟ کنگرهای که در عوض پاسخگویی به مردم، منافع مالی خود را در نظر میگیرد تا رضایت کمپانیهای اسلحهسازی را جلب کند. برای هر شهروند آمریکایی شاید این موضوع جای سؤال داشته باشد که نفوذ لابیهای اسلحهسازی در کنگرة کشورش چه معنایی میتواند داشته باشد و این که آیا این عمل فساد محسوب نمیشود؟ چرا در کشوری که مدعی آزادی بیان است به خواست مردمش که خواهان جمعآوری اسلحه از سطح این کشور است، آن هم با این همه قربانی روزانه، توجهی نمیشود؟
از دید مقام مسئول آمریکایی، افتخار به قانونی اساسی که مدتها غیرقابل تغییرمانده است، ارزش این همه کشت و کشتار را دارد. چرا مقامات این کشور به فکر اصلاحات جامعة خویش نیستند ولی اصلاحات را دستآویزی میکنند تا در درون کشورها نفوذ کرده و حاکمیت کشورها را دوگانه کنند؟ به جریانات سیاسی کشورهای مختلف توصیه میکنم که به این نکته توجه کنند که آمریکا اصلاحات را برای خود تجویز نمیکند ولی آن را به احزاب کشورها تزریق میکند تا نفوذ خود را در حاکمیت داخلی کشورها گسترش دهد نه دلسوزی و پیشرفت را.
در آخر هم لازم میدانم تا یادآوری کنم شعار تغییری که رئیس جمهور این کشوردر آستانة انتخابات مطرح کرده بود، در کجا و در چه زمانی باید اعمال شود. توصیة این جانب به آقای اوباما این است که برای احترام به افکار عمومی و قربانیان، حداقل یک اعتراض سیاسی هم که شده به این قانون داشته باشد؛ چرا که این اعتراض هرچند سیاسی و فریبکارانه صورت میگیرد، اما بهتر از اشک تمساح ریختن است!
قرنها پیش که نظم جهانی به شکل امروز نبوده و کشورها به معنای جامعة امروز وجود نداشت و حتی قوانینی مبنی بر نظم حکومت و حاکمیت وجود نداشت دین اسلام به تدوین مقرراتی نسبت حقوق بیگانگان پرداخته و وظایفی را برای دو طرف ایجاد نموده که بشر امروز هنوز هم پس از گذشت 1400 سال در مقررات بینالمللی به این حد از کمال دست نیافته است. اگر سیاست خارجی در مفهوم امروز را با زمان پیامبر در نظر بگیریم متوجه میشویم که پیامبر در برخورد با اقوام و حکمرانان سرزمینهای همسایه بطور دیپلماتیک رفتار مینمودند و از جنگ خون ریزی خودداری میفرمودند. این عمل در سیرة نبوی و علوی به کرات دیده شده است. از جمله نامة پیامبر به پادشاه ایران مبنی بر دعوت اسلام، گماشتن مالک به عنوان حاکم مصر از سوی حضرت علی(ع) که به مالک سفارش میکنند که مساوات را نسبت به مسلمان و غیر مسلمان در آن سرزمین رعایت فرما، ماجرای ادعای مالکیت حضرت به سپر شخصی یهودی که خود محکوم میشوند و قانون جزیه و فدیه و هزاران مورد دیگر که بیانگر کمال دین الهی پیامبر هستند و متأسفانه عدم تفسیر خوب و تبلیغات سوء علیه اسلام و ضعف و عقب ماندگی و غفلت مسلمین و دنباله روی از سیاستهای غرب منجر به عدم استفاده از قوانین این دین در عرصة بینالملی گردیده است. اما نبود واقعیت موجب از بین رفتن حقیقت نمیشود. اسلام همة نژاد مردم را برابر میداند که این امر در اصول منشور سازمان ملل در سال 1946 گنجانده شده است. اسلام حقوق جنگ را تدوین نموده و به رفتار انسانی با اسرا، پرهیز از جنگ و مذاکره میان طرفین و عدم آسیبرسانی به زنان و کودکان و سالخورگان تأکید میکند که بخشی از این قوانین در کنوانسیونهای ژنو نسبت به حقوق غیر نظامیان در زمان جنگ و اساسنامة کمیتة بینالمللی صلیب سرخ و راهحلهای رفع خصومت در فصل هفتم منشور سازمان ملل آورده شده است. اسلام کشورگشایی و تجاوز را محکوم میکندو امروز شورای امنیت وظیفة این کار را بر عهده دارد. اسلام جامعة جهانی را امت واحده معرفی میکند و امروز بشریت در آرزوی این امر است. در اسلام فرستادگان سایر ممالک بعنوان نمایندگان آن سرزمین محسوب و مصون از تعرض بودند و حقوق دیپلماتیک کنونی این حق را برای سفرای سایر کشورها قائل هستند و در قضیة اهانت فرستادة مسیلمة کذاب به پیامبر و اسلام، ایشان میفرمایند اگر نماینده مصون از تعرض نبود دستور میدادم اعدامت کنند. در اسلام وفای به عهد توصیه شده و در جامعة جهانی امروز حقوق معاهدات تصویب گردیده ست.علاوه بر تمام این تشابههات قوانین اسلامی در جایگاهی رفیعتر از حقوق بینالملل قرار دارد زیرا اخلاق را در دستور کار میگذارد و وجدان پاک بشری را ناظر بر رفتار جوامع انسانی نسبت به یکدیگر معرفی میکند اما جوامع و کشورهای امروزی نفع شخصی را دنبال میکنند و با وجود افزایش تعداد سازمانها و نهادهای بینالمللی هنوز هم کشورها نتوانستهاند در برخورد با یکدیگر انصاف و وفای به عهد را مد نظر داشته باشند. از اینرو کشورها فقط با عمل به دستورات اسلامی و الگوگیری از رهنمودهای قرآن میتوانند روابط صحیح دیپلماتیکی و جهانی عاری از خشونت داشته باشند.
به رسمیت شناختن مخالفین سوری از سوی کشورها بیانگر همراهی این دولتها در جنایات تروریستی علیه مردم سوریه است و این کشورها شریک جرم اعمال خشوتبار تروریستها هستند. اقدامات این گروه تروریستی و کشتار مردم بیدفاع و استفاده از سلاحهای شیمیایی در برابر ارتش سوریه توسط این گروه با پروتکلهای الحاقی عهدنامههای چهارگانه ژنو (1988-1984) در تعارض است. متأسفانه عدم وجود مرجعی بینالمللی بیطرف و موثر در جهان که دارای ضمانت اجرای قدرتمند باشد منجر به رشد گروههای تروریستی میشود و کشورهای شمال نیز با در نظر گرفتن منافع اقتصادی- سیاسی خود گام برمیدارند ولو منجر به بیثباتی کشورهای دیگر و کشتار مردم سرزمین دیگری گردد. در قضیه سوریه اگر سازمان ملل آن مرجع مورد احترام است و کشورها میبایست در برابر خواست آن تسلیم گردند به چه دلیل میانجیگریهای فرستادة ویژه این سازمان در امور سوریه نادیده گرفته میشود و از طرحهای وی حمایت نمیشود. در عهدنامة چهارگانه ژنو در مواد 52 تا 56 به ترتیب وضعیت غیرنظامیان را معین کرده که طرفین متخاصم نباید به جمعیت و اموال غیرنظامیان، اماکن واموال فرهنگی و زیست محیطی و تاسیسات و استحکامات شهری آسیب برسانند که مخالفین دولت اسد به هیچیک از موارد فوق پایبند نبودهاند و نکتة تأمل براگیز این است که با تمام این اوصاف غرب و آمریکا و کشورهای تابع آنها دست به حمایت از این گروه تروریستی میزنند و اعتنایی به مسائل حقوقی بینالمللی ندارند و شورای امنیت سازمان ملل نیز به جای سرکوب شورشیان سکوت اختیار کرده و 3 عضو دائم و 10 عضو غیر دائم این شورا نیز در تجهیز مخالفین نقش بسزایی دارند. از سوی دیگر استفاده از تسلیحات شیمیایی از سوی مخالفین تخطی از قواعد آمرة بینالمللی است و تمامی کشورها در کنوانسیون منع تولید، انبار، خرید و فروش، گسترش و استفادة تسلیحات شیمیایی عضو هستند و باید اقدامات تروریستی در سوریه را محکوم و به مقابله با آن بپردازند اما با شناسایی مخالفین این کنوانسیون را نقض کرده و مرتکب جنایات علیه جامعة بشری میشوند. جرائمی که نسبت به اقلیتهای دینی و مذهبی اعم از شیعه و سنی و مسیحی در سوریه در حال رخ دادن است چه توجیهی دارد که غرب و نوکران حلقه به گوش آنها بدون ملاحظه از آن تبعیت میکنند. هزاران آوارة سوری که مورد تجاوز و تعرض القاعدهها و النصرهها قرار میگیرند را چه کسی باید پاسخگو باشد. طرح اصلاحات قانون اساسی که در سوریه برگزار شد و مردم این کشور به آن رای موافق دادند دموکراسی بود یا طرح شناسایی ائتلاف مخالفین و تجهیز آنها! چرا آمریکا و فرانسه و انگلیس توان خود را برای حمایت از طرح اخضر ابراهیمی به جای کمک به معارضین بکار نمیگیرند. چرا شورای امنیت سازمان ملل که کشور عراق را در قطعنامة؟؟؟ مجبور به عضویت در یک معاهده نمود اینبار مخالفین را از عواقب بکارگیری تسلیحات فاجعه بار شیمیایی نمیهراساند. میتوان چنین نتیجهگیری نمود که این مردم سوریه نیستند که خواهان تغییر ساختار حکومت کشور خویش هستند بلکه غرب خواهان سرنگونی محور مقاومت است و برای نیل به این هدف هیچ اهمیتی برای جان مردمان بیگناه و رعایت قوانین بینالمللی قائل نیست.